حافظیه شیراز

آرامگاه حافظ شیرازی

اگر دیدنی ترین جای شیراز را «حافظیه» بدانیم، سخنی به گزاف نگفته ایم.

حافظیه
مکانی روحانی و با شکوه که انگار تکه ای از بهشت است که برخاک افتاده. بهشت کوچکی که همه روزه پذیرای گروه مشتاقان و صاحب دلانی از سراسر ایران و جهان است. به جز شیرازی ها که دیدار از حافظ را در هر مجالی غنیمت می شمرند، هر کس که برای هر کاری به شیراز می آید، ندیدن حافظیه برایش حسرتی همیشگی است. خواجه ی بزرگ، خود این حال و هوا را به نیکی در بیت زیبای زیر بیان داشته است: بر سر تربت ما چون گذری همت خواه که زیارتگه رندان جهان خواهد بود. از همین روست که نام حافظ با شیراز و نام شیراز با حافظ آن چنان آمیخته و یکی شده است که این چنین پیوندی در هیچ جای جهان یافت نمی شود. آن گاه که شیدایی دیدار کنندگان از حافظیه را می بینیم هیچ کس در برابر این شگفتی ژرف پاسخی ندارد که چگونه انسانی خاکی به چنین جای گاهی دست یافته است؟! حافظ که فاتح دل های همه ی فارسی زبانان و آشنایان با زبان و فرهنگ ایرانی است اگر چه سال هست که در میان باغی هم چون بهشت خفته است، اما هنوز زنده تر از زندگان، به هزار زبان، راز دل آدمیان را وا می گوید و هر کس پاسخ گمشده اش را با تفالی از دیوان او می جوید.«حافظیه» آرامگاه حافظ شیرین سخن است. این بهشت زیبا نزدیک به 20 هزار متر مربع مساحت دارد و از بخش های گوناگون زیر تشکیل شدهاست:
١- باغ ورودی 2_ ايوان میانی  3-باغچه ی آرامگاه.

باغ ورودی
باغی است با شکوه و دلپذیر که در چهار فصل سال، شکوه و زیبایی اش برجاست. انواع درختان و گل های زینتی با جلوه گاهی بهشتی، چنان فضایی روحانی پدید آورده اند که با هر نفسی، انفاس قدسی خواجه ی بزرگف جان را جلا و دل را صفا می بخشد. دو حوض بزرگ سنگی در میان، و چهار خیابان در دو سوی حوض ها به سمت ایوان میانی کشیده شده است. دور نارنجستان پرطراوت در سمت چپ و راست آن، بهشت گونگی باغ را کامل کرده است. این باغ نزدیک به ۷۰۰۰ متر مربع مساحت دارد. از دیوار نرده ای رو به سمت خیابان، فضای زیبای داخلی آن دیده می شود.
۲- ایوان میانی
این ایوان در سطحی بالاتر از باغ ورودی است و به وسیله ی چند پله از سطح زمین جدا می شود. به ایوان بیست ستونی» معروف است و ۸ متر پهنا و 56 متر درازا دارد. 4 ستون میانی، بازمانده ی روزگار زندیه است که افزون بر یک پارچه بودن، با نقش هایی از گل و بوته زینت یافته اند. 16 ستون دیگر را به هنگام بهسازی حافظیه در سال های پیش بر آن افزوده اند. سراسر سقف ایوان با گچ بری های زیبا آراسته شده است. بر پیشانی رو به باغ ایوان، غزل زیر نوشته شده است:
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس                 زین چمن سایه ی آن سرو روان ما را بس

من و هم  صحبتی اهل ریا  دورم  باد                 از گرانان جهان رطل گران ما را بس

قصر فردوس به پاداش عمل می بخشند ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین کایان اشارت ز جهان گذران ما را بس نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان  گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس از در خویش خدا را به بهشتم مفرست که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس حافظ از مشرب قسمت گله بی انصافی است طبع چون آب و غزل های روان ما را بس در سمت راست ایوان، اتاق «دفتر حافظیه» و در سمت چپ آن، «آرامگاه خانوادگی خاندان قوام الملک شیرازی» قرار دارد. بر سر در این دو اتاق، شعر زیر نوشته شده است:

روضه ی خلد برین خلوت درویشان است                 مایه ی محتشمی خدمت درویشان است
قصر فردوس که رضوانش به دربانی رفت                منظری از چمن نزهت درویشان است

دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال                      بی تکلف بشنو دولت درویشان است

ای توانگر مفروش این همه نخوت که تو را               سر و زر در کنف همت درویشان است
گنج قارون که فرو می رود از قهر هنوز                   خوانده باشی که هم از غیرت درویشان است
حافظ ار آب حیاط ابدی می خواهی                         منبعش خاک ره  خلوت درویشان است

۳- باغچه ی آرامگاه حافظ
آن گاه که از پله های ایوان میانی بالا برویم و به سطح ایوان برسیم، گنبد کیوان شکوه حافظ را می بینیم که در میان باغچه ای پر از گل و درخت،  برفراز قبر شاعری افراشته شده است که سر از گردون هفتم برتر دارد. این گنبد و هشت ستون سنگی آن که امروزه نماد جاودانی شیراز است، در کانون محوطه ی آرامگاه جای دارد و گرداگرد آن را پنج ردیف پله فرا گرفته است. پس از بالا رفتن از پله ها به سطح آرامگاه و سنگ قبر حافظ میرسیم. سنگ قبر حافظ نیم متر بلندی دارد و از جنس مرمر خالص است. این سنگ در روزگار کریم خان زند بر مزار او نهاده شده است. کف آرامگاه و اطراف مزار را نیز با سنگ مرمر فرش کرده اند. بر سنگ مزار حافظ دو غزل از سروده های او نوشته شده است.
غزل اول:
آنت آلباقی گل شیء هالک
مژده ی وصل تو کو کز سر جان  برخیزم        طایار قدسم و از دام جهان برخیزم
به وفای تو که گر بنده ی خویشم خوانی          از سایر خواجگی کون و مکان برخیزم
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی                 پیشتر زانکه چو گردی ز میان برخیزم
بر سر تربت ما بی می و مطرب منشین          تا به بویت ز  لحد رقص کنان برخیزم
خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات             که چو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم
غزل دوم (در حاشیه ی مزار نوشته شده است):
ای دل، غلام شاه جهان باش و شاه باش             پیوسته در حمایت لطف اله باش
از خارجی هزار به یک جو نمی خرند                گو کوه تا به کوه، منافق سپاه باش
امروز زنده ام به ولای تو یا علی                      فردا به روح پاک امامان گواه باش
آن را که دوستی علی نیست کافر است              گو زاهد زمانه و گو شیخ راه باش
قبر امام هشتم سلطان دین رضا                      از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش
حافظ طریق بندگی شاه پیشه کن                     و آنگاه در طریق، چو مردان راه باش
در گوشه های بالای سنگ قبر، بیت زیر نوشته شده است:
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه              که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
و در گوشه های پایین سنگ قبر، بیت زیر نوشته شده است:
چراغ اهل معنی خـــــواجـه حافظ                     بجو تاریخش از خاک مصلی
سطح بیرونی گنبد، همانند کلاه درویش ها قلندران، ترک دار پوشش آن از جنس مس است که در گذر زمان اکسیده شده و رنگ زنگاری زیبایی پیدا کرده است. سطح درونی گنبد را با کاشی های رنگی و معرق به طرز زیبایی کاشی کاری کرده اند. در حاشیه ی داخلی سقف، غزل مناسب زیر بر روی کاشی نوشته شده است:
حجاب چهره ی جان می شود غبار تنم              خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
چنین قفس نه سزای من خوش الحانیست           روم به روضه ی رضوان که مرغ آن چمنم
چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس                که در سراچه یا ترکیب تخته بند تنم
مرا که منظر حوار است مسکن و مأوا               چرا به کوی خراباتیان بود وطنم

طراز پیرهن زرکشم مبین چون شمع               که سوزهاست نهانی درون پیرهنم
عیان نشد که چرا آمدم کجا رفتم                    دریغ و درد که غافل ز کار خویشتنم
اگر ز خــــــون دلم بوی شوق می آید               عجب مدار که همدرد آهوی ختنم
بیا و هستی حافظ ز پیش او بردار                  که با وجود تو کس نشنود ز من که منم

محوطه ی اطراف آرامگاه در سطحی پایین تر از ايوان میانی قرار دارد. این محوطه با دیوارهایی آجری، فضای گسترده ای است که شمیم روح افزای مهر حافظ چون گلی در دست باد، جان مشتاق دیدار کنندگان را از شعر و هنر و عرفان و معنویت سرشار می سازد. غزل زیر بر پیشانی دیوار شمالی تالار میانی (بیست ستونی) نوشته شده است:

چو بشنوى سخن اهل دل مگو که خطاست     سخن شناس نه ای دلبرا خطا اینجاست
سرم به دنیی و عقبی فرو نمی آید                تبارک الله از این فتنه ها که در سر ماست
در اندرون من خسته دل ندانم کیست            که من خموشم و او در فغان و در غو غاست
دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب          بنال هان که در این پرده کار ما به نواست

در سمت شمال محوطه ی آرامگاه، مرکز حافظ شناسی قرار دارد که گنجینه ای گران بها از انواع کتاب های منتشر شده درباره ی حافظ است، و در سمت چپ آن چای خانه ی سنتی، یادآور گذشته ی افسانه ای شیراز است.
تاریخچه ی آرامگاه حافظ
روح قدسی حافظ در سال 791 ه . ق از تن خاکی اش جدا شد. پیکر مطهرش را در «صحرای مصلی» که تفرج گاه دل پذیر او بود، در زیر سایه ی سرو روانی، به دامن خاک نهادند. نخستین باردر سال 856 هـ.ق یعنی 65 سال پس از درگذشت حافظ، در روزگار میرزا ابوالقاسم گورکانی – فرمان روای وقت فارس- ساختمانی گنبد مانند بر فراز قبر حافظ ساخته شد که حوض بزرگ جلو آن با آب رکنی پر می شد. این بنا در آغاز سده یازدهم هجری قمری به هنگام پادشاهی شاه عباس صفوی بازسازی شد. «نادر شاه افشار» هنگامی که به شیراز آمد با تفألی از دیوان حافظ برای پیش بینی کشور گشایی هایش به شعر زیر برخورد کرد که: سزد که از همه ی دلبران ستانی باج چرا که بر سر خوبان عالمی چون تاج ز چشم مست تو پر فتنه جمله ترکستان به چين زلف تو جمله ماچين و هند داده خراج به همین دلیل، آرامگاه حافظ را بهسازی نمود. اما اساسی ترین ساخت و ساز بر آرامگاه حافظ در روزگار زندیه انجام شد. در سال ۱۱۸۹ هـ.ق به دستور کریم خان زند، ساختمانی زیبا بر آرامگاه حافظ ساخته شد. این ساختمان، ایوانی 4 ستونه بود که شمال آن به محوطه ی مقبره و جنوب آن به باغ حافظیه راه داشت و در جانب چپ و راست آن نیز دو اتاق ساخته شده بود. سنگ کنونی مزار حافظ نیز در همان روزگار کار گذاشته شده است. در روزگار قاجاریه، فرمانروایان زمان، هر کدام به فراخور توانشان ساخت و سازی بر آرامگاه حافظ انجام دادند. از جمله ی این اقدامات، نصب نرده و معجر فلزی به دستور فرمان روای فارس فرهاد میرزا در سال ۱۲۹۵ هـ.ق و ساخت بخشی از آن برای آرامگاه خانوادگی خاندان قوام الملک را می توان نام برد. اما شکل امروزی حافظیه حاصل کوشش هایی است که از سال ۱۳۱۰ خورشیدی از سوی مسؤولين وقت فارس آغاز شد، تا این که ساختمانی زیبا بر اساس سبک زمان زندیه در سال 1315 تا 1317 خورشیدی به دستور وزیر وقت فرهنگ ساخته شد که هم چنان باقی است. ساخت و ساز آرامگاه کنونی بر پایه ی نقشهی آندره گدارباستان شناس فرانسوی انجام یافته و هر سال که می گذرد بر زیبایی و جذابیت آن افزوده می شود. بنا به پیشنهاد بنیاد فارس شناسی، روز بیستم مهر ماه به نام روز حافظ» نامگذاری شده است. در این روز، حافظ پژوهان و دوستداران حافظ از سراسر کشور و دیگر کشورها در شیراز، گردهم می آیند و ضمن پاس داشتن شأن و منزلت همیشگی حافظ، پژوهش های خویش را درباره ی زندگی، اشعار و افکار او عرضه می دارند. بزرگانی که در حافظیه به خاک سپرده شده اند: در جوار تربت حافظ بزرگانی از ادبا و شعرا و گروهی از دولت مردان خاک آرمیده اند. در محوطه ی شمال آرامگاه، قبر مرحوم «فرصت الدوله شیرازی» نویسنده ی کتاب آثار عجم و شاعر و نقاش برجسته ی اواخردوره ی قاجاریه قرار دارد که در سال ۱۳۲۹ هـ. ق وفات یافته است. هم چنین قبر مرحوم «اهلی شیرازی» یکی از شعرای معروف سده ی دهم هجری که به سال 942 هـ . ق وفات یافته است در کنار اوست. در باغچه ی جنب آرامگاه حافظ، بزرگانی هم چون مرحوم «حمیدی شیرازی (درگذشته به سال 1365 خورشیدی)، مرحوم «حمید دیرین» (درگذشته به سال 1374 خورشیدی)، دکتر (عبدالوهاب نورانی وصال )، (خاندان قوام الملک»، فرزند شوریده «حسین فصیحی» (درگذشته به سال ۱۳۳۳ خورشیدی)، آقا هاشم و عبدالنبی ذهبی، میرزا محمد باقر، محمد رضا و میرزا عباس حکیم، حکیم زین العابدین -جهرمی، میرزا محمد حسین یزدی، سالار جنگ، دکتر صورتگر شیرازی، محمد خلیل رجایی، خواج، سید ابوطالب فنایی و … به خاک سپرده شده اند.
حافظ را بشناسیم
«خواجه شمس الدین محمد» در سال 726 هـ. ق در شیراز به دنیاآمد. در کودکی پدر را از دست داد و خود مشغول به کسب و کار شد. با این همه، به تحصیل علوم ادبی و دینی نیز پرداخت و در این زمینه ادیبی توانمند شد. تا آنجا که همه ی قرآن را از بر داشت و به همین دلیل تخلص شاعری خود را حافظ نامید. در روزگار حافظ لسان الغیب، هفت پادشاه از سلسله ی «مظفری» در فارس زمامداری کردند. با وجود کشمکش ها و جنگ های سخت آن موقع که شیراز چندین نوبت مورد تاخت و تاز و تاراج قرار گرفت، حافظ، شیراز را ترک نکرد و با این که شاهانی از کشورهای همسایه از او دعوت رسمی کردند، ولی او دل از این شهر زیبا و هوای فرح انگیز و نسیم باغ های آن و آب رکن آباد و خاک مصلی برنکند؛ تا این که در سال ۷۹۱ هـ.ق چشم از جهان فرو بست. پیکر او را در صحرای مصلی به خاک سپردند.
بر سر تربت ما چون گذاری همت خواه     که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
مقام اصلی ما گوشه ی خرابات است        خداش خیر دهاد هر که این عمارت کرد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *